مث اینکه جیمز موریارتی درونم هیچوقت نمیخواد آروم بگیره!
پرنده!
یه روز مردی بود که بعد از اینکه فهمید نمیشه با کسی حرف بزنه و برای هیچکس مهم نیست، همهی زندگیش رو رها کرد و رفت یه راهب بودایی شد. اونجا بعد از مدتهای خیلی زیاد سکوت و عبادت، هر هفته آدمایی میاومدن تا به حرفاش گوش بدن. من خیلی تلاش کردم که حرف بزنم. حتی با یک نفر در مورد بیحوصلگیم گفتم. اما خب طرف مقابل هیچ واکنشی نشون نداد از اینکه اصن شنونده هست یا نه. گاهی حس میکنم اگه بمیرم هیچکس براش مهم نیست. خب البته طبیعیه. سیر مرگ فقط برای خود آدمی که میمیره خیلی دردناکه. حالا اگه معبدی نباشه و نخواد راهب باشه و براش آدمای غریبهای که میان تا حرفاشو گوش کنن نباشه که خب هیچی. مثل مرغی تا دیروز آروم گوشهی قفسش نشسته بود و کاری به کسی نداشت اما امروز سرشو بریدن و یه جوری بال بال میزنه و بیقراری میکنه که انگار همهی عمر توی بلندترین قسمت آسمون پرواز میکرده. اما برای مرغای دیگه چه اهمیتی داره!
خب دیگه کسی رو سراغ ندارم که چیزی بهش بگم. سکوتم اذیتم نمیکنه اما دردی که روحمو غرق میکنه دیدنی نیست. فقط میشه حسش کرد. امیدوار بودم که بشه درموردش با کسی حرف زد. اما حتی اگه بشه، کسی نمیخواد بشنوه.
و امیدوارم اینجا رو هیچکس نخونه.
این روزا خیلی زیاد به یه مکان اجباری فکر میکنم با آدمای غریبه. با همین خستگی و بیحالیم که همیشه همراهمه. دور از همهی آدمهای آشنایی که میشناسم. چون از همه خستهام. از همه فراریام. اونجا دیگه سیارهی قشنگم نیست که توش قدم بزنم. هیچی نیس. من تنهام ولی اونجا کلی آدم هست. کسی با من کاری نداره. من با کسی حرف نمیزنم. همونجور که همیشه ساکتم. همونجور که توی دنیای واقعیم.
این روزا هروقت که قلبم درد میگیره خودمو اونجا تصور میکنم. هربار یکی از آدمهایی که میشناسم به دیدنم میاد. هربار روبروشون میشینم و بهشون زل میزنم. اونقدر نگاهشون میکنم که خسته میشن و میرن. بعضیاشون ازم میخوان که حرف بزنم. بعضیاشون حرف میزنن. بعضیاشون حاضر نمیشن بیان که منو ببینن. بعضیاشون میان ولی روبروم نمیشینن. گاهی بعضیاشون تهدیدم میکنن. بعضیاشون عصبانیان. بعضیاشون غمگینن. بعضیاشون افسردهان. بعضیاشون هم خوشحالن. گاهی میخوان براشون کاری انجام بدم اما من دست چپم درد میکنه. همونجور که همیشه. اما من حرف نمیزنم. فقط نگاهشون میکنم. انگار اونجا و اونوقت، همون مکان و زمانی هست که من برای همیشه سکوت کردم.